اعتماد
«تهديد يا تدبير» عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد به قلم سيدعلي ميرباقري است كه در آن ميخوانيد:
هنر مديريت سياسي امروز کشور، اين است که مسوولان همه تهديدها را با تدبير و مديريت مناسب به فرصت تبديل کنند. اصولاً مديران باهوش و کارآمد، تهديدها و فرصتها را در ذات وقايع نمي بينند، بلکه اعتقاد دارند نوع تدبير و مديريت وقايع است که مي تواند اتفاقي را تبديل به فرصت کند يا عکس العملهاي وقايع اتفاقي را به گونه يي سازماندهي کرد که حاصل آن، تهديد و تخريب شود.
حوادث در عالم واقع، فقط و فقط يک اتفاق هستند و في نفسه و در ذات خود نه خوب اند و نه بد، نه فرصت هستند و نه تهديد و بر خلاف آنچه فکر مي کنيم همه حوادث در عالم امکان در ذات خود فاقد هر گونه ارزيابي مثبت و منفي هستند و اين هنر انسانها است که چگونه و از چه زاويه يي، حادثه يي را مديريت کنند تا از دل يک واقعه خنثي، انرژي مثبت يا منفي استخراج کنند.در ادبيات عمومي جهان، جنگ به عنوان موضوعي منفي و تهديد کننده تبيين شده است و همه نگاهها به تخاصمات نظامي، از زاويه منفي و بدبينانه بوده است، اما در ادبيات کلاسيک سياسي و از منظر مديران سياسي، معمولاً اين گونه نبوده و نيست به طوري که در تاريخ معاصر خودمان، به عينه ديديم حضرت امام خميني به عنوان يک سياستمدار حاذق و توانمند در سال 1359 وقتي صدام حسين بعثي از زمين و هوا و دريا به نظام مقدس جمهوري اسلامي يورش نظامي برد و حملات برق آسايي را بر مرزهاي کشورمان آغاز کرد، با کمال آرامش و با اطمينان خاطر، اعلام کرد اين جنگ اگر 20 سال هم طول بکشد ما ايستاده ايم و بعدها با لفظ الطاف خفيه الهي از آن نام برد.
آفتاب يزد
«هشدار يا پرده ديگري از يك سناريو!؟» عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد:
اصولگراياني كه از نيمههاي سال 86 انتقادات هشدارهاي خود به احمدينژاد و دولت او را افـزايش داده بودند از اواخر سال 87، ناگهان زبان انتقاد را در كام كشيدند تا به قول خودشان مصلحت انتخاباتي را رعايت كرده باشند.اما اين سكوت مصلحتي و شايد محاسبه شده- دوام زيادي نيافت. زيرا تنها ساعاتي پس از اعلام پيروزي احمدينژاد توسط زيردستانش در وزارت كشور، او در اقدامي غيرمتعارف به تلويزيون آمد تا به حاميان اصولگراي خود بگويد فقط برنامههاي خود را اجرا خواهد كرد و توصيهاي در مورد اعضاي كابينه دهم نخواهد پذيرفت. همين سخنان را ميتوان پايان دوره مصلحتانديشي انتخاباتي دانست. زيرا پس از آن، حاميان اصولگرا نيز به ميدان آمدند تا به احمدينژاد بگويند براي كشيدن ترمز اقتصادي، سياسي و مديريتي دولت آمادگي دارند. اما آيا همه واقعيت همين است؟
رسالت
«روي ميز سيا!» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
هر انقلابي را با دشمنانش ميشود شناخت. انقلاب اسلاميدر ايران طي نيم قرن گذشته دشمنان قسمخوردهاي دارد كه لحظهاي را از دشمني فرونگذاردهاند.
آمريكا و استعمار پير انگليس در راس دشمنان انقلاب اسلامي بودند و روسها در شوروي قبل از فروپاشي يك خصومت 150 ساله را در كارنامه سياسي خود عليه ملت ايران دارند. ملت ايران يك تاريخ چند هزار ساله دارد و حداقل در 5 مقطع تاريخي آماج حملات كينه توزانه دشمنان خارجي از روم تا يونان، از اعراب تا مغولها و بالاخره دولتهاي استكباري غرب بوده است.
كيهان
«هر 3 تير كمانه كرد» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
ايران پس از انتخابات رياست جمهوري دهم، همان ايران قبل از تاريخ 22 خرداد 88 نخواهد بود. اين تعبير را بسياري متذكر شده اند هم از ميان دوستان و هم از جانب دشمنان. حوادثي را هم كه پس از انتخابات رخ داد بايد در «متن انتخابات»، «حضور 40 ميليوني ملت» و «انتخاب رئيس جمهور با رأي 5/24 ميليون نفري» ديد نه جدا از آن. درست است كه حوادث تلخ و آزار دهنده اي بود. درست است كه دشمن هزينهها و لطمههايي به كشور و ملت ما وارد كرد، و درست است كه اين حوادث - پس از آن قدرت نمايي باشكوه ملت در 22 خرداد- خنده بر لب دشمنان نشاند اما حقيقت آن است كه «بسا چيزي را ناپسند مي شماريد و از آن اكراه داريد اما خير شما در آن است». دشمن خيال مي كرد كه فتانت به خرج داده و ضربتي زده است. اين ضربت از آن جنس بود كه بر آهن گداخته در آتش كوبند و از آن ضربات، آهن گداخته تبديل به تيغ تيز شود و روئينتن گردد.
جمهوري اسلامي
«وز حله به كوفه ميرود آب !» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
سعدي علاوه بر آنكه اهل شيراز بود اهل سفر هم بود. براي سفر به عتبات او راه خوزستان را پيمود و از بصره ديدن كرد و با عبور از سرزمين خشك و سوزان جنوب عراق به نجف و كربلا وارد شد و تا بغداد و كاظمين و سامرا پيش رفت.
مشاهده بيابانهاي خشك جنوب عراق و صحراي گرم و سوزان كربلا كه در ادبيات سعدي «باديه» نام دارد و اطلاع از كشته شدن انسانهاي تشنه در باديه و سپس ملاحظه رودهاي پرآب دجله و فرات و آرام و بيبهره حركت كردن اين آبها و در عين حال سيراب كردن نخلهاي كوفه سعدي را به انديشه فرو برد. حله در نزديكي كربلا و مركز حوزه علوم ديني آن زمان و كوفه با مردمي كه شمشير به روي فرزند پيامبر خدا حسين بن علي عليه السلام كشيدند براي سعدي نمادهاي بسيار پرمعنايي هستند. باديه و آب و تشنگاني كه عليرغم وفور آب در باديه جان مي دهند نيز مفاهيم عرفاني و معنوي خاصي در ادبيات سعدي دارند. اينست كه او نمي تواند اين همه مظاهر متضاد مادي و معنوي را به نظم در نياورد و طبع شعر خود را همچون آب دجله و فرات معطل وابگذارد و نسرايد:
ما را همه شب نمي برد خواب
اي خفته روزگار درياب
در باديه تشنگان بمردند
وز حله به كوفه مي رود آب
ابتكار
«اردوغان هيجان زده نبود» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم عطا بهرامي است كه در آن ميخوانيد:
هنگامي که رجب طيب اردوغان رئيس رژيم صهيونيستي را در اجلاس جهاني داووس به باد انتقاد گرفت، برخي آنرا به هيجان زده شدن وي نسبت دادند در حالي که در مناسبات سياسي منطقه تغييرات شگرفي حاصل شده است. ترکيه ديگر متحد استراتژيک اسرائيل نيست; اردوغان هيجان زده نبود. سفر رئيس رژيم صهيونيستي به جمهوري آذربايجان را نبايد در چارچوب سفرهاي عادي مقامات سياسي تحليل کرد. مذاکرات سران اين رژيم با مقامات آذربايجاني اقداماتي است که در پس آن مناسبات کشورهاي منطقه آسياي صغير با اين رژيم و همچنين قدرتهاي بزرگي که پاي در منطقه دارند دچار تغييراتي اساسي خواهد شد. در سفر پرز به باکو قراردادهاي تسليحاتي قابل توجهي نيز بين طرفين به امضا رسيد که نشان دهنده مناسبات طرفين در سطح Politic High ميباشد.